امروز روز ديگريست…
يه روز از همان روزهاي بي تو…
در به در اين کوچه و آن کوچه…
مي دانم که انتهاي يکي از همين کوچه ها منتظري!
حرفهاي زيادي داري
سکوت علامت چيست
نميدانم علامت رضايت است يا همان جواب ابلهان خاموشي است
معني جديدي به سکوت داده اي
سکوتت را ميفهمم
يعني انتظار
يادتــــــــ باشد ؛
مــــــــــن اينجا،
کنار همين روياهاي زودگذر،
به انتظار آمدن تـــــــو ،
خط هاي سفيد جاده را مي شــــــــمارم … !
نگاه کن آن دور دستها يکي تنها به انتظار ايستاده
لبخندي عاشقانه ، دستي برايش تکان بده…
تا بشکند حصار سنگي تنهايي اش…
فصلی تازه در راه است
دست در دست هم
یک برگ سرخ
ورق میخورد
طناب دار را به گردنم انداختند!
گفتند:آخرین آرزویت؟
گفتم:دیدن عشقم!!
گفتند:خسته است..
تاصبح برایت طناب بافته!!!
به پشت سر نگاه میکنم...شایدهنوزکسی مرا دوست داشته باشد..!!
اماافسوس.....!!
همه کاسه ی آب به دست منتظر رفتن من هستند......!!
دین راهگشا بود و تو گمگشتۀ دینی
تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی
آهو نگران است، بزن تیر خطا را
صیاد دل از کف شده! تا کی به کمینی؟
دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم
همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
تعداد صفحات : 5